من از این فاصله ها دلگیرم
ه نام آنکه اگر حکم کند همه محکومیم
می خوام چند دقیقه ای با خدای خـــودم خلــوت کنم وحرف بزنم ولی همش با خودم می گم از کجا شروع کنــم ؟ ..... نمی دونم از کجا شروع کنم ولی اینو می دونم که الان داری میگی چه فرقی می کنه بسم الله از هر جا دوست داری شروع کن و برام بگو ...
سلام ... خدای خوبم سلام ....
گاهی وقتا یادم میره صدات کنم ... یا برات گریه کنم ....
می شه به حرفام گوش بدی ؟ میدونم عاشق منی ، خیرخواه منی
اما من ... آره من خیلی بدم خودم خوب می دونم .....
گاهی وقتها آره گاهی وقتها تورو گم میکنم کار شیطونه خودم خوب می دونم که در کمینه
و چقدربی انصاف میشم که دنبالت نمی گردم !
اما تو بازم مثل همیشه مهربونی بهم میگی ... گر صد بار توبه شکستی باز آی ...
میدونم خیلی بهم نزدیکی اما امشب می خوام باصدای بلند باهات حرف بزنم می شه یه کم بیای نزدیکتر اخه میخوام فقط خودت صدامو بشنوی ....
با اینکه تو نزدیکی منی و همیشه منو صدا می زنی ولی کاش روزی می اومد
که جز تو چیزی نمی دیدم .....
امشب با چشمایی که بارونیه اومدم درخونت گدایی می دونم گناهکارم می دونم دلتو شکستم
اما خدای من ... خدای مهربونم تو به جهالت من نگاه نکن به بزرگی خودت درخونت رو باز کن
یعنی می خوای راهم ندی ؟! ...
حالا که شد اینقدر در میزنم که دلت برام بسوزه . ..
خداجون این گدای دل شکسته الان اومده در خونه تو نشسته . ..
خدای من نکنه نگاهم نکنی دست خالی برگردم ؟ من روسیاه هنوز توی منجلاب گناهها
نگاهتو می بینم ...
دستمو بگیر نگذار این بنده حقیرت تو این منجلاب دنیا غرق بشه .....